بسمه تعالی

با سلام و آرزوی توفیق

در این فرصت قصد دارم در مورد یک آسیب و ناهنجاری که در میان جوانانی که به سن بلوغ می رسند و شرایط ازدواجشان مهیا نیست به دلیل نیاز طبیعی بدن رخ می دهد و سبب انحراف آنها و شاید به نابودی کشیدن آینده اش شود.

از خدا می خواهم در این راه من و شما رو کمک کند که به دانسته هایمان عامل باشیم.

در قسمت اول چند نامه از چند جوانی که به این آفت مبتلا شده اند را خواهیم خواند و با حس آنها آشنا می شویم.

چه بسا یک ساعت لذت مایه اندوه و غم روزگار درازی شود (امام علی علیه السلام)

من وقتی در دانشگاه درس تنظیم خانواده را پاس می کردم، دکتری که اون درس را به ما می دادد می گفت استمنا یا خود ارضایی هیچ ضرری به انسان نمی رساند و فقط باعث می شود وقتی ازدواج کرد از عمل جنسی با همسر خود، ارضا نمی شود!

با خواندن نامه های زیر می تواند به این گفته آقای دکتر برسید و یا اینکه این تحلیل را رد کنید، خب بریم به نامه ها برسیم؛

نامه اول

جوانی هستم 23 ساله و محصل، از روزی که پا به دایرۀ بلوغ گذاشتم بر اثر نداشتن تربیت صحیح و عدم مراقبت و بی اطلاعی، به یک نوع انحراف جنسی مبتلا شده ام و بدبختانه هفت سال آن را ادامه داده ام. بدبختانه به این بلای خانمان سوز مبتلا شده ام و هرچه سعی کرده ام آن را ترک کنم نتوانسته ام. ضررهای آن را علاوه بر ان که در کتاب ها خوانده ام، در بدن خودم هم می بینم؛ چشمانم ضعیف شده، ضعف اعصاب، کم خونی، لرزیدن بدن، لاغری مرا بیچاره کرده است. استعداد کافی داشتم و تحصیل می کردم ولی الان استعدادم کم شده و مطالب را درک نمی کنم... .

وقتی قلم به دست می گیرم قدرت نوشتن ندارم و باید قلم را زمین بگذارم تا دوباره قدرتش را بدست آورم. ایمان ضعیفی در وجود من هست و با وجدانم مدام مرا سرزنش می کنند و این باعث شده در گوشه ای بنشینم و تا می توانم گریه می کنم و مدام حسرت بخورم. شاید مایل باشید بدانید چرا با وجود آنکه این ضررها رو می دانم آن را ترک نمیکنم؟! در جواب باید بگویم الان ترک آن برایم نزدیک به محال است. هنگام تحریک شدن اراده از من سلب می شود و تا به خودم می آیم فقط گریه می کنم. ما درماندگان که به نزدیکترین اشخاص دردمان را نمی توانیم بگوییم چه باید بکنیم؟؟ کاسه صبرم لبریز شده است خواهشا یک راه و درمانی را به من نشان دهید اگر دستور طبی است به من اطلاع دهید.

نامه دوم

می خواهم خون گریه کنم،اما قطره اشکی مژگان مرا مرطوب نمی کند. 21 ساله هستم، ده سال تمام از بهترین دوران عمرم را به تنهایی سپری کردم. چند سال قبل که مشغول مطالعه کتابی بودم با یک آفت شوم آشنا شدم، آن موقع گذشت و کسی به من نگفت جوانی دوران حساس و خطرناکی است. اندام های برهنه زنان و دخترانی که در آتش شهوت و هوس کثیف خود می سوختند به هیجان درونی من دامن زد. بله من عادت کردم و اکنون مریض جسمی هستم و روحم به سمت جنون پا می گذاشت. نا گفته نماند در 16 و 17 سالگی دو مرتبه خودکشی کردم اما اجازه مردن هم به من بیچاره داده نشد!

نامه سوم

جوانی 17 ساله هستم، در کلاس اول دبیرستان مبتلا به این انحراف شدم و در این چهار سال مقدار زیادی از قوای فکری خود را از دست دادم. ده ها بار توبه کرده ام اما روز به روز ضعف نفس من بیشتر می شد.اکنون بطوری که خودم حس می کنم قسمت های عمده بدن من یعنی قلب و اعصابم دچار خلل شده و بدتر از همه اراده ام را از دست داده ام، دائما احساس حقارت می کنم، خیلی کم حرف می زنم، ورزش نمی توانم بکنمف حتی به مهمانی خانوادگی هم نمی روم.... . به خوبی می دانم آینده خوبی نخواهم داشت ... آن قدر بی اراده ام که ترک آن برایم سخت است... علت چیست؟ عکس های زنان برهنه در دست همسالانم زیاد شده. فیلم های منحرف و سکسی تنها سرگرمی ماست...

من را راهنمایی کنید چطور می توانم از این درد خلاص شوم؟

در پایان قسمت اول فقط این را می گویم که تنها چیزی که باعث می شود ما این مسیر را ادامه دهیم؛ مایوس شدن از رحمت خداست ، هیچگاه ناامید نشو  و بدان خدا امن ترین ساحل است پس تنها باید شروعی دوباره با اراده قوی داشته باشی و اون شروع توبه است

خود خدا گفته خداوند توبه کنندگان رو دوست دارد

در قسمت های بعدی به راه کارهای عملی و کاربردی برای غلبه بر این مشکل می پردازیم

به امید خدا